کاغذ رنگی

۷ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

در این مدت که بازار اظهارنظر و موضع گیری در برابر سخنان ترامپ  حسابی گرم است، مدام در این فکر بودم که چه بگویم و اصلا چه می توان گفت.

خیلی ها حرف زدند، خیلی ها اظهار نظر کردند، موضع گرفتند، از حماقت ترامپ گفتند، از خلیجی که همیشه فارس می ماند سرودند و... . 

آن ها که تا چندی پیش سپاه را می کوبیدند، اکنون، در این طوفان لجن پرانی ترامپ، در قامت حامی سپاه ظاهر شدند، هم آن ها که اعتماد به آمریکا را بزک کرده بودند و سنگ مذاکره را به سینه می زدند و توافق بد را بهتر از عدم توافق می دانستند، تاریخ را به یادمان می آورند و از سابقه سیاه یک کشور در چهل سال و شصت سال گذشته می گویند. عده ای که چند ماه قبل برای مطامع پوچ انتخاباتی و ریاست چند روزه دنیا، از هیچ گونه تفرقه و جناح بندی و دودستگی واهمه نداشتند، هم الآن فهمیده اند تنها این اتحاد است که می تواند پشت ایالات متحده را بشکند و... .


بگذریم. حرف زیاد است و مجال کم. خدا را شکر در این مدت بسیار دیدیم و شنیدیم و شنیدید و دیدید.

فقط یک سوال

تجربه ای که در دهه هشتاد برای دکتر روحانی و همراهان درس نشد، آیا در دهه نود عبرت می شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
سید احسان حسینی

پیرامون سخنرانی اخیر دکتر جهانگیری که اشاره کردند به اطلاعشان از رخنه فساد در جاهای حساس چندتا پیش فرض به ذهنم رسید:


1) تذکر جناب دکتر به اطلاعشون از مفاسد، محض خاطر جمعی من و شماست. از این باب که شما اصلا نمی خواد نگران باشید من حواسم به همه چی هست ( این مورد از سنخ همون افاضات شاه مخلوع بر مقبره کوروش بیچاره است که با تبختر صدا در گلو انداخت که کوروش بخواب من بیدارم. بعد کشور رو دو دستی تقدیم انقلابیون کرد)


2) بعد از اتفاقات اخیر، یک دفعه آقای جهانگیری متوجه فساد و رخنه های خطرناکش شده اند و تصمیم دارند پس از چهار سال تهیه مقدمات، از این پس به مبارزه با فساد بپردازند و اتفاقا از برادر خود نیز شروع کنند (هیچ ارتباطی هم بین دستگیری آقا مهدی عزیز و دغدغه مبارزه با فساد اسحاق خان وجود نداره. اصلا این چه ربطی داره به اون!؟)


3) جناب جهانگیری با این حرف اطلاعاتشون رو به رخ دیگر رقبا کشیده و به همگان اثبات کردند انقدر مسئولیت شناسند که نه تنها میدونند که فساد هست بلکه از رخنه ها هم خبر دارند


4) هی بگید "بگم بگم" بده. حالا خوبه دکتر جهانگیری همه چی رو بیاد بگه!؟


5) نمیدونم چرا یاد دختر مظلوم وزیر شریف آموزش و پرورش افتادم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۵:۲۳
سید احسان حسینی

امروز دکتر روحانی در نطق مهمشان به این نکته اشاره کردند که دیوار یک جناح همیشه کوتاه بوده و هست. این سؤال برای من هم به وجود آمده. واقعاً چرا این گونه است؟ چرا یک گروه اوایل انقلاب متهم بودند به اسلام آمریکایی، دهه هفتاد محافظه کار و بنیادگرا می‌خواندندشان، جنبش سبز آنها را متقلب نامید و در عصر جناب روحانی، تندرو؟ اگر انتقاد کنند افراطی‌اند وگر زبان به کام گیرند محکوم؟ چه شده است که همه چماق ها بر سر یک عده است؟ چه بر ما رفته که ریاست حترم جمهور با وقاحت تمام از دیوار کوتاه حرف می‌زنند و هم ایشان، رقیب را متهم می‌کنند به دیوارکشی؟ مگر می‌شود یک ام و دو هوا؟ مگر می‌شود آنها که همیشه طعم دیوار کوتاه را چشیده‌اند دیوارکشی کنند؟ مگر می‌شود چماق به دست بود و چماق خورد؟

روحانی در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها

به کدام تدبیر امید بسته‌اید؟! با چه امیدی دوباره تکرارش کردید؟! چگونه ممکن است دم از آزادی دانشگاه و دانشجو زد و خبرگزاری همین دانشجویان را نواخت؟ مگر همین جنابتان نبودید که کمتر از یک ماه پیش، بلا شدید و باریدید بر دکتر سلام؟ مگر جشنشان را عزا نکردید؟ با چه رویی حرف از آزادی انتقاد می‌زنید؟ چه شد "زنده باد مخالف من!" کدام زنده باد؟ کدام مخالف؟ روسیاهی‌تان را کدام آب و صابون توان زدودن است؟

حضرت روحانی! این دقیقا همان سوالی است که شما باید پاسخگوی آن باشید. واقعاً چرا یک جناح همیشه تشویق می‌شود و یک جناح مدام تنبیه؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۵:۲۳
سید احسان حسینی

( یادداشت در شماره 91 ماهنامه فرهنگی سیاسی حیات)


تابستان که می‌شود، روزها که کش می‌آیند، نوبت خواب تابستانی دانشگاه‌ها فرا می‌رسد. دیگر هیاهوی گذشته را ندارند و اگر نگوییم پرنده هم پر نمی‌زند ولی به ندرت دیده می‌شود. به جز معدود دانشجویانی که در دانشگاه حضور دارند آن هم با هدف خلاصی هرچه سریع‌تر از این اسارتگاه، دیگر کمتر کسی از آن‌ها یاد می‌کند. بالاخره زمان استراحت است بعد از نه ماه استراحت. دوران نقاهت است پس از درمان. از طرف دیگر برای نه ماه استراحت پیش رو آمادگی به حساب می‌آید. پس نوعی تمرین هم هست برای مسابقه بزرگ. در این شرایط که علم وعلم آموزی رسماً در تعطیلات به سر می‌برند، این گوشه شهر اما خبر دیگری است. کسانی که به دلایل مختلف گذرشان به چمران و مدیریت و سعادت آباد می افتد، هنوز هم با خیل عظیمی از جوانان مشتاق مواجه می‌شوند که به دانشگاه پناه می‌برند. دانشجویانی که علی القاعده یا باید در رختخواب باشند و یا برای گذران مهنت بار زندگی دانشجویی در پی کارهای پوچ بدوند. اما اینجا حکایتش فرق دارد. اینجا دانشگاه امام صادق علیه السلام است. دانشگاهی که ادعای مرجعیت علمی دارد با دانشجویانی که رویای تحول علوم انسانی را در سر می‌پرورانند. باید هم متفاوت باشد.

هر ساله، با اتمام ترم تحصیلی، تازه دوره‌های مختلف تابستانی پا می‌گیرند. دوره‌هایی که بعضاً از دغدغه‌های سرکوب شده دانشجویان در طول تحصیل برخاسته‌اند. از دوره‌هایی که دانشکده‌ها برگزار می‌کنند گرفته تا آن‌ها که بسیج دانشگاه متولی اصلی‌شان است. از مدرسه تابستانی دعوت تا دوره جهادی سامرا. از دوره‌های محتوایی شبیه والعصر تا مهارتی‌هایی مثل قلم. هر کدام مشتری‌های خود را دارند و به اقتضاء خود سرشان حسابی شلوغ است. با کمی دقت نظر به راحتی می‌توان دریافت که این دوره‌ها فرصتی مغتنم به شمار می‌آید. فرصتی که شاید هر زمان و مکانی، دیگر نتوان به آن دست یافت. حضور اساتید مدعوی که شاید دسترسی به آن‌ها سخت باشد، معاشرت با سال بالایی‌هایی که اکنون هر کدام در حوزه خود صاحب نظرند، طرح مباحثی که جایگاهی در دروس مصوب ندارند و هزاران مورد دیگر فقط بخشی از مزیت‌های این دوره‌هاست که باید به آن‌ها ارج نهاد. اینکه هر کس به چه میزان از این سفره پربرکت سهم می‌برد بستگی به ظرفیت و توانش دارد. بی شک هر آنکه توفیقش بیش، از این خوان متنعم‌تر. یادمان نرود این همان فرصتی است که مولایمان علی علیه السلام به آن سفارش نمود که: "اغتنموا الفرصة فانها تمر مر السحاب". فرصتی که چند سالی در اختیار هرکس قرار می‌گیرد و تا چشم بهم بزنیم گذشته و ما می‌مانیم و حسرت روزهای رفته. روزهایی که اگر بود چنین می‌کردیم و چنان. غافل از آنکه اگر قرار بود تکانی بخوریم همان وقت می‌خوردیم و امروز خوابش را نمی‌دیدیم.

خلاصه امسال هم به روال سال‌های گذشته، تابستان دانشجویان دغدغه مند دانشگاه امام صادق حسابی شلوغ بود و البته پر بار. دانشجویانی که نه تنها عرصه جنگ نرم را شوخی تلقی نکرده‌اند، بلکه آمادگی برای این کارزار را وظیفه خود می‌دانند. کسانی که باروتشان فکر است و سلاحشان قلم. و چه خوب سردارانی خواهند بود در این جنگ غبار آلود نرم!

امید است که همه دانشگاهیان از این خواب تابستانی بیدار شوند؛ چرا که اگر سیل بیاید همه را خواهد برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۱۹:۵۵
سید احسان حسینی

هفتم تیر برای من معنای دیگری دارد. متفاوت است با تمام روزهای سال. روزی که گره خورده با نام شهید مظلوم، دکتر بهشتی. تا آنجا که این تاریکخانه ذهن یاری می کند، همیشه نام بهشتی برایم خوشایند بوده است.
چه آن زمان که کودکی بیش نبودم و به هزار دلیل معقول و نامعقول دوست داشتنی ترین خیابان تهران از نظر من مزین بود به نام او (عباس آباد)
چه سال ها پس از آن که او را یکی از تاثیرگذارترین چهره های انقلاب می دانستم و جایش را در میان مسئولین خالی
و چه اکنون که بیش از هر زمان دیگر دوست دارم از بهشتی بدانم و بخوانم و چه بسا که اینچنین باید.
من همیشه از منافقین دلخون بوده ام. همیشه از اسم و رسمشان انزجار داشته و دارم. لااقل من یکی هیچ گاه از تقصیراتشان نخواهم گذشت، چرا که بزرگ ترین جنایات را در حق مظلوم ترین ها روا داشتند. به همین خاطر دفاع از آنان را به هر شکل که باشد، برنمی تابم؛ حتی اگر تمام جهان در حمایتشان بسیج شوند. یکی از همین جنایات بی نصیب کردن انقلاب و مردم از شخصیت هایی چون دکتر بهشتی، استاد مطهری و.... بود. کسانی که اگر بودند بی شک اوضاع با امروز خیلی فرق می کرد!

پ.ن: خدایت بیامرزاد مردبزرگ که می گفتی:
"من تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد منافقانه ترجیح می دهم"


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۹:۴۳
سید احسان حسینی

سالهاست که مدام از نارضایتی مردم و آثارش می گوییم. سالهاست که خطراتش را به کوچک و بزرگ گوشزد کرده ایم. نارضایتی ای که بخشی از آن بر گردن مسئولین و بی تفاوتی هایشان است و بخش دیگر به سبک زندگی و زاویه دید مردم بازمی گردد. به بخش اول کار ندارم چرا که هم دوست و دشمن فریادش زده اند و هم حکایتش می شود حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ. اما بخش دوم!

ایمان دارم به سنت های خدا. ایمان دارم که اگر امتی نعمت های خدا را ناچیز شمرد، خدا از آن بی بهره شان می کند تا قدرش را بدانند. ایمان دارم که این سنتی از سنت های خداست. به همین خاطر امروزه که نداشتن افتخار است، که هرکس بیشتر بنالد عزیزتر می شود، که همه از زمین و زمان گله دارند؛ بارها التماس کرده ام که کمی هم به داشته هایمان بیاندیشیم. بارها بحث کرده ام، داد زده ام، دلخور شده ام، افسوس خورده ام که این لیوان نصفش پر است. اگرچه پس از سی و اندی سال هنوز مقدار قابل توجهی از آن خالی مانده ولی آب دارد. هنوز هم می شود به آن افتخار کرد.

اتفاق امروز یک تلنگر بود برای همه ما. برای من، شما، کرد، لر، آذری، یزدی و خلاصه برای هرکه در این مرز و بوم نفس می کشد و در محدوده این گربه نشسته زندگی می کند. یک تلنگر بود تا حواسمان  جمع تر از گذشته باشد. تا نعمت هایش را کوچک ندانیم. شما را به خدا بیایید کمی بیشتر به داشته هایمان ببالیم. کمی هم خدا را به خاطر داده هایش شکر کنیم. و گرنه دیر نیست زمانی که با حسرتشان خواهیم سوخت.

خدا رحمت کند قدیمی تر ها را که این شعر حضرت مولانا همیشه ورد زبانشان بود:

"شکر قدرت، قدرتت افزون کند"


پ.ن: دو سال پیش فیلم کوتاهی ساختم در رابطه با امنیت. شاید امروز دیدنش برایمان محسوس تر باشد. فیلم رو توی کانال تلگرامم گذاشتم.


سید احسان حسینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۵۵
سید احسان حسینی

میراث کهن

مروری کوتاه بر نقش ادبیات در زندگی بشر

(یادداشت در ماهنامه سیاه مشق)


وقتی صحبت از ادبیات- مخصوصا  در معنای امروزی آن- می شود، ذهن بسیاری از مخاطبان ناخودآگاه به سمت سرگرمی سوق پیدا می کند؛ تا جایی که اصلا ادبیات را برابر با سرگرمی تلقی می کنند. اما نکته اصلی اینجاست که آیا وظیفه و کارکرد ادبیات صرف سرگرمی است؟

متاسفانه این رویکرد در بسیاری از تحصیل کردگان نیز رسوخ کرده و بسیاری از دانشگاهیان زمان گذاشتن برای ادبیات را به منزله هدر دادن وقت می دانند و به جای پرداختن به آن، ترجیح می دهند وقت خود را صرف مباحث علمی کنند. برخی دیگر به مقوله ادبیات نگاهی جدی ندارند و آن را از جمله مباحث عامیانه به شمار می آورند. با این وجود، گذشته از تاکیدات بزرگان دینی و میهنی جوامع مختلف نسبت به حفظ ادبیات که در این مقال نمی گنجد، با نگاهی به نقش و تاثیرات آن در جوامع بشری می توان به اهمیت آن پی برد. ادبیات را می توان یکی از پر سابقه ترین میراث آدمی دانست که قدمتی به اندازه عمر بشر دارد. انسان از آغاز برای ارتباط با دیگران مجبور به استفاده از ادبیات بود. ادبیاتی که گاه به صورت رسم شکل، گاه ایجاد اصوات، گاه سنگ نبشته ها و... نمایان شده است. با اختراع خط و پس از آن الفبا، نقش ادبیات در زندگی اجتماعی بشر محسوس تر شد که تا کنون هم ادامه دارد. همه ما لالایی های موزون مادرانمان را در طفولیت به گوش جان شنیده ایم، همه ما با قصه هایی همچون "خاله خرسه" و "کدو قلقله زن" خاطره داریم و چه خواب های خوشی را همراه با شخصیت های این قصه ها تجربه کرده ایم، بسیاری از ما هنوز که هنوز است، از پس این همه سال، وقتی شعر باز باران با ترانه را می شنویم احساس فوق العاده ای را درک می کنیم. از این دست موارد زیاد است که تمامی نشان از خو گرفتن سرشت ما با ادبیات در سال های ابتدایی زندگی دارد. حال که همگی در تجربه این خاطرات بی نظیر مشترکیم، می توانیم تاثیرات ادبیات را حداقل در زندگی خود به وضوح می بینیم. با وجود این حجم از تاثیر آیا می توان کارکرد ادبیات را صرفا برای سرگرمی تصور کرد؟ و یا می توان آن را وسیله ای دانست که به انتقال هرچه بهتر پیام می کند؟ همچنان که بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ ادب فارسی از این ابزار به خوبی استفاده کرده و به بیان اندیشه خود پرداخته اند. حضرت حافظ و جناب مولوی مباحث پیچیده عرفانی را با ساده ترین بیان در اشعار خود آورده اند؛ سعدی شیرازی در کتاب ارزنده گلستان مفاهیم اخلاقی را با شیرین ترین لحن به مخاطب عرضه می کند؛ شعرای دوران مشروطه، همچون ملک الشعرای بهار در شعر های خود به نقد مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی می پردازند. ادیبان انقلاب اسلامی اهداف و آرمان های انقلاب را در لا به لای آثار خود به نسل های آینده منتقل می کنند و.... . از طرف دیگر زبان هویت یک ملت است و بارزترین نمود زبان ادبیات. ادبیات می تواند زبان را در برابر تهاجمات فرهنگی حفظ کند و فرهنگ یک ملت را از اضمحلال نجات دهد. همچنان که حکیم ابوالقاسم فردوسی در ابتدای شاهنامه می فرماید:

"بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی".

با آغاز توسعه علم نوین و فناوری و همچنین تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بسیار بر آن تاکید دارند، بسیاری از واژگان زبان های غربی بر دیگر زبان ها به خصوص فارسی تاثیر گذاشتند، تا جایی که به راحتی وارد زبان مقصد شده اند. این واژگان یا معادل فارسی ندارند و یا معادل فارسی آن ها نتوانستند جایگاه خود را میان عوام پیدا کنند و مورد استفاده قرار نمی گیرند. متاسفانه در جامعه امروز استفاده از کلمات غربی به نوعی تشخص به حساب می آید و کار به جایی رسیده است که فارسی زبانان ایرانی، در مرکز زبان فارسی، فارسی را با حروف انگلیسی- به صورت فینگلیش- می نویسند که این نیز به نوبه خود نکته ای قابل تامل است. علاوه بر این موارد، ادبیات را می توان تجربه زیستی دوباره دانست. تجربه دنیایی که هرگز در آن حضور نداشته ای، زندگی با افراد و شخصیت هایی که ممکن است تا به حال با آن ها برخوردی نکرده باشی، که این خود تجربه ای بس شیرین است.

با توجه به نکات ذکر شده، به نظر می رسد که قشر تحصیل کرده نه تنها نباید از ادبیات-چه منظوم و چه منثور- روی گردان باشند؛ بلکه باید به این مهم توجه بیشتری نشان داده، در اعتلا و گسترش آن بکوشند.

باشد که زبان فارسی تا همیشه بر تارک جهان بدرخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۵
سید احسان حسینی