کاغذ رنگی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

میراث کهن

مروری کوتاه بر نقش ادبیات در زندگی بشر

(یادداشت در ماهنامه سیاه مشق)


وقتی صحبت از ادبیات- مخصوصا  در معنای امروزی آن- می شود، ذهن بسیاری از مخاطبان ناخودآگاه به سمت سرگرمی سوق پیدا می کند؛ تا جایی که اصلا ادبیات را برابر با سرگرمی تلقی می کنند. اما نکته اصلی اینجاست که آیا وظیفه و کارکرد ادبیات صرف سرگرمی است؟

متاسفانه این رویکرد در بسیاری از تحصیل کردگان نیز رسوخ کرده و بسیاری از دانشگاهیان زمان گذاشتن برای ادبیات را به منزله هدر دادن وقت می دانند و به جای پرداختن به آن، ترجیح می دهند وقت خود را صرف مباحث علمی کنند. برخی دیگر به مقوله ادبیات نگاهی جدی ندارند و آن را از جمله مباحث عامیانه به شمار می آورند. با این وجود، گذشته از تاکیدات بزرگان دینی و میهنی جوامع مختلف نسبت به حفظ ادبیات که در این مقال نمی گنجد، با نگاهی به نقش و تاثیرات آن در جوامع بشری می توان به اهمیت آن پی برد. ادبیات را می توان یکی از پر سابقه ترین میراث آدمی دانست که قدمتی به اندازه عمر بشر دارد. انسان از آغاز برای ارتباط با دیگران مجبور به استفاده از ادبیات بود. ادبیاتی که گاه به صورت رسم شکل، گاه ایجاد اصوات، گاه سنگ نبشته ها و... نمایان شده است. با اختراع خط و پس از آن الفبا، نقش ادبیات در زندگی اجتماعی بشر محسوس تر شد که تا کنون هم ادامه دارد. همه ما لالایی های موزون مادرانمان را در طفولیت به گوش جان شنیده ایم، همه ما با قصه هایی همچون "خاله خرسه" و "کدو قلقله زن" خاطره داریم و چه خواب های خوشی را همراه با شخصیت های این قصه ها تجربه کرده ایم، بسیاری از ما هنوز که هنوز است، از پس این همه سال، وقتی شعر باز باران با ترانه را می شنویم احساس فوق العاده ای را درک می کنیم. از این دست موارد زیاد است که تمامی نشان از خو گرفتن سرشت ما با ادبیات در سال های ابتدایی زندگی دارد. حال که همگی در تجربه این خاطرات بی نظیر مشترکیم، می توانیم تاثیرات ادبیات را حداقل در زندگی خود به وضوح می بینیم. با وجود این حجم از تاثیر آیا می توان کارکرد ادبیات را صرفا برای سرگرمی تصور کرد؟ و یا می توان آن را وسیله ای دانست که به انتقال هرچه بهتر پیام می کند؟ همچنان که بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ ادب فارسی از این ابزار به خوبی استفاده کرده و به بیان اندیشه خود پرداخته اند. حضرت حافظ و جناب مولوی مباحث پیچیده عرفانی را با ساده ترین بیان در اشعار خود آورده اند؛ سعدی شیرازی در کتاب ارزنده گلستان مفاهیم اخلاقی را با شیرین ترین لحن به مخاطب عرضه می کند؛ شعرای دوران مشروطه، همچون ملک الشعرای بهار در شعر های خود به نقد مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی می پردازند. ادیبان انقلاب اسلامی اهداف و آرمان های انقلاب را در لا به لای آثار خود به نسل های آینده منتقل می کنند و.... . از طرف دیگر زبان هویت یک ملت است و بارزترین نمود زبان ادبیات. ادبیات می تواند زبان را در برابر تهاجمات فرهنگی حفظ کند و فرهنگ یک ملت را از اضمحلال نجات دهد. همچنان که حکیم ابوالقاسم فردوسی در ابتدای شاهنامه می فرماید:

"بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی".

با آغاز توسعه علم نوین و فناوری و همچنین تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بسیار بر آن تاکید دارند، بسیاری از واژگان زبان های غربی بر دیگر زبان ها به خصوص فارسی تاثیر گذاشتند، تا جایی که به راحتی وارد زبان مقصد شده اند. این واژگان یا معادل فارسی ندارند و یا معادل فارسی آن ها نتوانستند جایگاه خود را میان عوام پیدا کنند و مورد استفاده قرار نمی گیرند. متاسفانه در جامعه امروز استفاده از کلمات غربی به نوعی تشخص به حساب می آید و کار به جایی رسیده است که فارسی زبانان ایرانی، در مرکز زبان فارسی، فارسی را با حروف انگلیسی- به صورت فینگلیش- می نویسند که این نیز به نوبه خود نکته ای قابل تامل است. علاوه بر این موارد، ادبیات را می توان تجربه زیستی دوباره دانست. تجربه دنیایی که هرگز در آن حضور نداشته ای، زندگی با افراد و شخصیت هایی که ممکن است تا به حال با آن ها برخوردی نکرده باشی، که این خود تجربه ای بس شیرین است.

با توجه به نکات ذکر شده، به نظر می رسد که قشر تحصیل کرده نه تنها نباید از ادبیات-چه منظوم و چه منثور- روی گردان باشند؛ بلکه باید به این مهم توجه بیشتری نشان داده، در اعتلا و گسترش آن بکوشند.

باشد که زبان فارسی تا همیشه بر تارک جهان بدرخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۵
سید احسان حسینی

شاید بتوان گفت مهم ترین خبری که دیروز منتشر شد برای ما ایرانیان، جایزه گرفتن فروشنده و دومین اسکار فرهادی بود.

با اینکه محتوای فیلم فرهادی واقعیت بود یا سیاه نمایی و وظیفه هنرمند نشان دادن معضلات جامعه است تا سیاست گذاران به فکر رفع آن برآیند، کاری ندارم. به این هم که آیا اسکار صرفا یک جایزه سیاسی است و یا علاوه بر سیاست جنبه های هنری هم در آن تاثیر دارد نمی پردازم. هرچند که هر کدام از این مباحث بسیار مهم است. اما مساله ما در اینجا اسکار فروشنده است.

فارغ از اینکه مخالف یا موافق تفکر فرهادی باشیم، به نظرم این اتفاق یک افتخار است. در دنیای امروز که رسانه های متعددی شبانه روز در حال تبلیغ علیه ایران هستند، که قطع نامه های بسیاری ایران را به جرم تروریسم محکوم می کنند، که ناامنی ها را به پای ایران می نویسند، که ایران هراسی در رسانه ها موج می زند و.... اینکه یک اثر ایرانی برنده جایزه یکی از مهم ترین اتفاقات سینمایی جهان شود، فرصتی است مغتن. وقتی همه جهان چشم در این رویداد دارند، نام یک اثر ایرانی خوانده می شود و دو نابغه ایرانی به نمایندگی ، در مراسم شرکت می کنند، یک زن ایرانی جایزه را می گیرد و بیانیه صلح آمیز فرهادی را می خواند که" به احترام مردم کشورم در کنار شما نیستم" یعنی خط بطلان کشیدن بر همه ادعاها. این نویدی است برای جهانیان که ایران حقیقی با آنچه که در رسانه های غربی تبلیغ می شود تفاوت شگرفی دارد.

از طرف دیگر فراموش نکنیم که فیلم فرهادی نماینده سینمای ایران است. پلی است میان سینمای ایران و مردم جهان. اسکار فقط برای فرهادی نیست بلکه سینمای ایران را بیش از پیش مطرح می کند. به دیگر ملت ها می فهماند که سینمای ایران، سینمایی است قابل تامل و ارزنده. پس مخاطب جهانی نه تنها جذب هنر فرهادی می شود بلکه از این پس سینمای ایران را هم سینمایی مهم می داند. و این همان سینمایی است که امثال حاتمی کیا، مهدویان و دیگرانی که شما می پسندید کارگردانش هستند. در نتیجه،  در صورتی هم که فرهادی را یک وطن فروش بدانیم باز نمی توانیم منکر چنین خدمت بزرگی شویم.

و اما نکته آخر اینکه از اظهار نظر خواهر امیر قطر در رابطه با فیلم بسیار متاسف شدم. متاسف از اینکه افتخارات ما را دیگران به اسم خود می زنند و ما چه تبحری داریم در سوزاندن فرصت ها! اصلا فرض را بر این بگیریم که فرهادی همچنان که برخی دوستان معتقدند خائن و اپوزیسیون نظام باشد. همین که فردی با چنین عقایدی که صد در صد مخالف ماست به راحتی فیلم می سازد و به جشنواره های جهانی می رود و جایزه می گیرد؛ نشان دهنده این است که بر خلاف ادعای مدعیان دروغین، در این کشور آزادی کامل برقرار است. یعنی نه تنها دیکتاتور نداریم بلکه از همه مدعیان دموکراسی، دموکرات تریم. پس با این فرض هم پیروزی فرهادی در اسکار اتفاقی به سود ماست.


می بینید که با همین یک اتفاق ساده چقدر می توان نقشه های دشمن را نقش بر آب کرد و ما به جای جنگیدن با دشمن، دوستان خود را بیش از پیش نوازش می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۱۳
سید احسان حسینی