کاغذ رنگی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت» ثبت شده است

سالهاست که مدام از نارضایتی مردم و آثارش می گوییم. سالهاست که خطراتش را به کوچک و بزرگ گوشزد کرده ایم. نارضایتی ای که بخشی از آن بر گردن مسئولین و بی تفاوتی هایشان است و بخش دیگر به سبک زندگی و زاویه دید مردم بازمی گردد. به بخش اول کار ندارم چرا که هم دوست و دشمن فریادش زده اند و هم حکایتش می شود حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ. اما بخش دوم!

ایمان دارم به سنت های خدا. ایمان دارم که اگر امتی نعمت های خدا را ناچیز شمرد، خدا از آن بی بهره شان می کند تا قدرش را بدانند. ایمان دارم که این سنتی از سنت های خداست. به همین خاطر امروزه که نداشتن افتخار است، که هرکس بیشتر بنالد عزیزتر می شود، که همه از زمین و زمان گله دارند؛ بارها التماس کرده ام که کمی هم به داشته هایمان بیاندیشیم. بارها بحث کرده ام، داد زده ام، دلخور شده ام، افسوس خورده ام که این لیوان نصفش پر است. اگرچه پس از سی و اندی سال هنوز مقدار قابل توجهی از آن خالی مانده ولی آب دارد. هنوز هم می شود به آن افتخار کرد.

اتفاق امروز یک تلنگر بود برای همه ما. برای من، شما، کرد، لر، آذری، یزدی و خلاصه برای هرکه در این مرز و بوم نفس می کشد و در محدوده این گربه نشسته زندگی می کند. یک تلنگر بود تا حواسمان  جمع تر از گذشته باشد. تا نعمت هایش را کوچک ندانیم. شما را به خدا بیایید کمی بیشتر به داشته هایمان ببالیم. کمی هم خدا را به خاطر داده هایش شکر کنیم. و گرنه دیر نیست زمانی که با حسرتشان خواهیم سوخت.

خدا رحمت کند قدیمی تر ها را که این شعر حضرت مولانا همیشه ورد زبانشان بود:

"شکر قدرت، قدرتت افزون کند"


پ.ن: دو سال پیش فیلم کوتاهی ساختم در رابطه با امنیت. شاید امروز دیدنش برایمان محسوس تر باشد. فیلم رو توی کانال تلگرامم گذاشتم.


سید احسان حسینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۵۵
سید احسان حسینی

میراث کهن

مروری کوتاه بر نقش ادبیات در زندگی بشر

(یادداشت در ماهنامه سیاه مشق)


وقتی صحبت از ادبیات- مخصوصا  در معنای امروزی آن- می شود، ذهن بسیاری از مخاطبان ناخودآگاه به سمت سرگرمی سوق پیدا می کند؛ تا جایی که اصلا ادبیات را برابر با سرگرمی تلقی می کنند. اما نکته اصلی اینجاست که آیا وظیفه و کارکرد ادبیات صرف سرگرمی است؟

متاسفانه این رویکرد در بسیاری از تحصیل کردگان نیز رسوخ کرده و بسیاری از دانشگاهیان زمان گذاشتن برای ادبیات را به منزله هدر دادن وقت می دانند و به جای پرداختن به آن، ترجیح می دهند وقت خود را صرف مباحث علمی کنند. برخی دیگر به مقوله ادبیات نگاهی جدی ندارند و آن را از جمله مباحث عامیانه به شمار می آورند. با این وجود، گذشته از تاکیدات بزرگان دینی و میهنی جوامع مختلف نسبت به حفظ ادبیات که در این مقال نمی گنجد، با نگاهی به نقش و تاثیرات آن در جوامع بشری می توان به اهمیت آن پی برد. ادبیات را می توان یکی از پر سابقه ترین میراث آدمی دانست که قدمتی به اندازه عمر بشر دارد. انسان از آغاز برای ارتباط با دیگران مجبور به استفاده از ادبیات بود. ادبیاتی که گاه به صورت رسم شکل، گاه ایجاد اصوات، گاه سنگ نبشته ها و... نمایان شده است. با اختراع خط و پس از آن الفبا، نقش ادبیات در زندگی اجتماعی بشر محسوس تر شد که تا کنون هم ادامه دارد. همه ما لالایی های موزون مادرانمان را در طفولیت به گوش جان شنیده ایم، همه ما با قصه هایی همچون "خاله خرسه" و "کدو قلقله زن" خاطره داریم و چه خواب های خوشی را همراه با شخصیت های این قصه ها تجربه کرده ایم، بسیاری از ما هنوز که هنوز است، از پس این همه سال، وقتی شعر باز باران با ترانه را می شنویم احساس فوق العاده ای را درک می کنیم. از این دست موارد زیاد است که تمامی نشان از خو گرفتن سرشت ما با ادبیات در سال های ابتدایی زندگی دارد. حال که همگی در تجربه این خاطرات بی نظیر مشترکیم، می توانیم تاثیرات ادبیات را حداقل در زندگی خود به وضوح می بینیم. با وجود این حجم از تاثیر آیا می توان کارکرد ادبیات را صرفا برای سرگرمی تصور کرد؟ و یا می توان آن را وسیله ای دانست که به انتقال هرچه بهتر پیام می کند؟ همچنان که بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ ادب فارسی از این ابزار به خوبی استفاده کرده و به بیان اندیشه خود پرداخته اند. حضرت حافظ و جناب مولوی مباحث پیچیده عرفانی را با ساده ترین بیان در اشعار خود آورده اند؛ سعدی شیرازی در کتاب ارزنده گلستان مفاهیم اخلاقی را با شیرین ترین لحن به مخاطب عرضه می کند؛ شعرای دوران مشروطه، همچون ملک الشعرای بهار در شعر های خود به نقد مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی می پردازند. ادیبان انقلاب اسلامی اهداف و آرمان های انقلاب را در لا به لای آثار خود به نسل های آینده منتقل می کنند و.... . از طرف دیگر زبان هویت یک ملت است و بارزترین نمود زبان ادبیات. ادبیات می تواند زبان را در برابر تهاجمات فرهنگی حفظ کند و فرهنگ یک ملت را از اضمحلال نجات دهد. همچنان که حکیم ابوالقاسم فردوسی در ابتدای شاهنامه می فرماید:

"بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی".

با آغاز توسعه علم نوین و فناوری و همچنین تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بسیار بر آن تاکید دارند، بسیاری از واژگان زبان های غربی بر دیگر زبان ها به خصوص فارسی تاثیر گذاشتند، تا جایی که به راحتی وارد زبان مقصد شده اند. این واژگان یا معادل فارسی ندارند و یا معادل فارسی آن ها نتوانستند جایگاه خود را میان عوام پیدا کنند و مورد استفاده قرار نمی گیرند. متاسفانه در جامعه امروز استفاده از کلمات غربی به نوعی تشخص به حساب می آید و کار به جایی رسیده است که فارسی زبانان ایرانی، در مرکز زبان فارسی، فارسی را با حروف انگلیسی- به صورت فینگلیش- می نویسند که این نیز به نوبه خود نکته ای قابل تامل است. علاوه بر این موارد، ادبیات را می توان تجربه زیستی دوباره دانست. تجربه دنیایی که هرگز در آن حضور نداشته ای، زندگی با افراد و شخصیت هایی که ممکن است تا به حال با آن ها برخوردی نکرده باشی، که این خود تجربه ای بس شیرین است.

با توجه به نکات ذکر شده، به نظر می رسد که قشر تحصیل کرده نه تنها نباید از ادبیات-چه منظوم و چه منثور- روی گردان باشند؛ بلکه باید به این مهم توجه بیشتری نشان داده، در اعتلا و گسترش آن بکوشند.

باشد که زبان فارسی تا همیشه بر تارک جهان بدرخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۵
سید احسان حسینی