کاغذ رنگی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واقعه تروریستی» ثبت شده است


هفتم تیر برای من معنای دیگری دارد. متفاوت است با تمام روزهای سال. روزی که گره خورده با نام شهید مظلوم، دکتر بهشتی. تا آنجا که این تاریکخانه ذهن یاری می کند، همیشه نام بهشتی برایم خوشایند بوده است.
چه آن زمان که کودکی بیش نبودم و به هزار دلیل معقول و نامعقول دوست داشتنی ترین خیابان تهران از نظر من مزین بود به نام او (عباس آباد)
چه سال ها پس از آن که او را یکی از تاثیرگذارترین چهره های انقلاب می دانستم و جایش را در میان مسئولین خالی
و چه اکنون که بیش از هر زمان دیگر دوست دارم از بهشتی بدانم و بخوانم و چه بسا که اینچنین باید.
من همیشه از منافقین دلخون بوده ام. همیشه از اسم و رسمشان انزجار داشته و دارم. لااقل من یکی هیچ گاه از تقصیراتشان نخواهم گذشت، چرا که بزرگ ترین جنایات را در حق مظلوم ترین ها روا داشتند. به همین خاطر دفاع از آنان را به هر شکل که باشد، برنمی تابم؛ حتی اگر تمام جهان در حمایتشان بسیج شوند. یکی از همین جنایات بی نصیب کردن انقلاب و مردم از شخصیت هایی چون دکتر بهشتی، استاد مطهری و.... بود. کسانی که اگر بودند بی شک اوضاع با امروز خیلی فرق می کرد!

پ.ن: خدایت بیامرزاد مردبزرگ که می گفتی:
"من تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد منافقانه ترجیح می دهم"


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۹:۴۳
سید احسان حسینی

سالهاست که مدام از نارضایتی مردم و آثارش می گوییم. سالهاست که خطراتش را به کوچک و بزرگ گوشزد کرده ایم. نارضایتی ای که بخشی از آن بر گردن مسئولین و بی تفاوتی هایشان است و بخش دیگر به سبک زندگی و زاویه دید مردم بازمی گردد. به بخش اول کار ندارم چرا که هم دوست و دشمن فریادش زده اند و هم حکایتش می شود حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ. اما بخش دوم!

ایمان دارم به سنت های خدا. ایمان دارم که اگر امتی نعمت های خدا را ناچیز شمرد، خدا از آن بی بهره شان می کند تا قدرش را بدانند. ایمان دارم که این سنتی از سنت های خداست. به همین خاطر امروزه که نداشتن افتخار است، که هرکس بیشتر بنالد عزیزتر می شود، که همه از زمین و زمان گله دارند؛ بارها التماس کرده ام که کمی هم به داشته هایمان بیاندیشیم. بارها بحث کرده ام، داد زده ام، دلخور شده ام، افسوس خورده ام که این لیوان نصفش پر است. اگرچه پس از سی و اندی سال هنوز مقدار قابل توجهی از آن خالی مانده ولی آب دارد. هنوز هم می شود به آن افتخار کرد.

اتفاق امروز یک تلنگر بود برای همه ما. برای من، شما، کرد، لر، آذری، یزدی و خلاصه برای هرکه در این مرز و بوم نفس می کشد و در محدوده این گربه نشسته زندگی می کند. یک تلنگر بود تا حواسمان  جمع تر از گذشته باشد. تا نعمت هایش را کوچک ندانیم. شما را به خدا بیایید کمی بیشتر به داشته هایمان ببالیم. کمی هم خدا را به خاطر داده هایش شکر کنیم. و گرنه دیر نیست زمانی که با حسرتشان خواهیم سوخت.

خدا رحمت کند قدیمی تر ها را که این شعر حضرت مولانا همیشه ورد زبانشان بود:

"شکر قدرت، قدرتت افزون کند"


پ.ن: دو سال پیش فیلم کوتاهی ساختم در رابطه با امنیت. شاید امروز دیدنش برایمان محسوس تر باشد. فیلم رو توی کانال تلگرامم گذاشتم.


سید احسان حسینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۵۵
سید احسان حسینی