کاغذ رنگی

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است


از وقتی که خبر رد صلاحیت محمود احمدی نژاد رو شنیدم ذهنم به شدت مشغوله. کسانی که من رو می شناسند به خوبی می دونند که من هیچ وقت طرفدار احمدی نژاد نبودم، ولی اصلا این خبر خوشحالم نکرد. اینکه تحلیل من از شخص ایشون و رد صلاحیت شدنش چیه به کنار. شاید تو یه پست مجزا بهش پرداختم. الآن مساله ام چیز دیگریه. رد صلاحیت شدن احمدی نژاد یه جورایی حکایت همون بزاغ دهانه که به آسمون میره. آخر آخرش رو هم که حساب کنی تو صورت صاحبش برمی گرده. فردی که تا چهار سال پیش شخص دوم مملکت بود، آدمی که هشت سال ریاست جمهوری اسلامی ایران رو برعهده داشت، کسی که همه با نظام اسلامی شناختندش؛ حالا از نظر شورای نظارتی همون نظام مردوده. حالا همون نظام اعلام کرده که لیاقت این پست رو نداره و این یعنی فاجعه!
چی شد که به اینجا رسیدیم؟! چه بلایی سرمون اومد که اون انقلابی که با افرادی چون شهید مظلوم دکتر بهشتی، استاد شهید مطهری، دکتر باهنر، رهبر فرزانه انقلاب، مرحوم هاشمی، آیت الله مهدوی و.... تحت رهبری امام (رضوان الله علیه) پا گرفت، اون نظامی که با خون چند صد هزار شهید مستحکم شد، حالا کارش به اینجا رسیده؟! چرا باید همچین اتفاقی تو دستگاه حکومتی ای که بر مبنای اسلام بنا شده بیفته؟! چرا ما باید همچین تجربیات تلخی داشته باشیم؟ و کلی سوال دیگه.
اما اینا برای تخریب نظام نگفتم. نگفتم که معلوم شه چقدر تو این مسیر اشتباه کردیم. همه اینا رو گفتم که بگم این اتفاقات برای امثال ما که دل به این انقلاب بستیم هم درده هم خطر. که بگم:
"پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
 ترسم برادران غیورش قبا کنند"

می خواستم بگم آقایونی که برای خدمت کاندید شدید ما دلمون برای این انقلاب می سوزه شما هم دقت کنید. بیایم بیشتر حواسمون به این میراث باشه. هرچند که ما وارثان حضرت پدر، عادت داریم خار در چشم و استخوان در گلو تحمل کنیم.

بگذریم. کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۳۳
سید احسان حسینی