کاغذ رنگی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ادبی» ثبت شده است

مگر می شود سکوت کرد

مگر می شود از شما نگفت، از شما ننوشت

جز این است که قلم به خاطر شما می رقصد؟!

جوهر برای شماست که گریه می کند؟!

مگر می شود شب بیست و یکم باشد و آرام باشیم،

دلمان نگیرد از داغ شما حضرت پدر! حضرت امیر!

منی که تمام عمر شیفته تان بوده ام.

من که چه عرض کنم؛

تمام جهان شیفته شماست، خدای جهان شیفته شماست

امشب، شب شماست، قدر شماست

خودتان قدرشناسمان کنید

و تا همیشه امیرمان بمانید


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۲
سید احسان حسینی

امان از روزی که مغروری دلش ترک بردارد..... غرورش بشکند.... وقتی که بغض راه نفسش را سد کرده باشد و نتوان فاشش کرد.... از طرفی زیر مشکلات از رمق افتاده است و از طرف دیگر نمیخواهد از تک و تا بیفتد..... نمیخواهد دیگری را برای کمک التماس کند...


عجب مکافاتی ست به چه کنم چه کنم افتادن! دست و پا زدن در ورطه ی بودن و نبودن..... میان مرگ و زندگی.... نمیداند نفسش را بچسبد یا غرورش را..... در خلوت، چشمانش گریان است و در جمع، لبش خندان...


خودش هم گم میشود میان این همه دو رنگی..... غرق میشود میان این همه دورویی..... نمیداند کدام "من" است. حتی دیگر "من"  هم برایش نمی ماند.... درمانده است میان "من" هایی که "من" نیست و این درماندگی را تا آخرین نفس به دوش می کشد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۱
سید احسان حسینی
و دیگر بار سخن از علی ست
مرد تنهایی کوفه
و بی وفایی مدینه
مردی که وهم از تصورش عاجز است
و زبان از توصیفش قاصر
آن کس که بهترین مخلوقات در وصفش فرمود:
"اگر جنگل ها قلم شوند و دریاها مرکب،
و اگر جن و انس حسابگر باشند؛
فضائل تو را، یاعلی! توان حساب نیست."
مردی که تمام عالمیان بر بار عامش حاضرند
و جملگی از خوان نعمتش متنعم.
بلی.... دیگر بار سخن از شیرخدا ست
و چه سعادتی بالاتر از این،
که در دو سرا
فقط و فقط مفتخرم به این نشان
" که مولایم امیرالمومنین است"
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹
سید احسان حسینی