کاغذ رنگی

بدون شرح...!

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ
داشتم طبق معمول تو اینترنت گشت و گذار میکردم که ناگهان مطلبی نظرم رو جلب کرد؛ به گونه ای که ساعت ها درگیرش بودم. مطلبی که نه تنها دلم رو لرزوند بلکه سنگینی وظیفه ای رو نیز بر کمر نهاد.مطلبی درباره یک شیرمرد، یک قهرمان،یک پهلوان و .... .مطلبی درباره یک شهید...!! شهیدی که افتخار یک ملت است.

شهید سید علیرضا ستاری.

نمیدونم چقدر باهاش آشنایی دارید.بهتره که از زبان خودش معرفیش کنم:

« امدادگر هلال احمر که در روز عاشورای حسینی توسط کوفیان تهران مورد ضرب و جرح و پس از آن انواع شکنجه وحشیانه قرار گرفت و اینک ... ولی خوشحال از سربلندی در برابر بهترین دوستش خدا، در این آزمون سخت»

کسی که نه به خاطر سیاست بلکه به رسم انسانیت به این مصائب گرفتار شد.

نمیدونم چه توضیحی باید درموردش بدم و البته اگه میدونستم هم نمیتونستم چیزی بگم فقط و فقط میدونم که خیلی فکرم رو مشغول کرده خیلی...

فقط میتونم بگم که :

حسینی زیست

 حسینی رفت ...

و چه پایان خوشی داشت...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۳
سید احسان حسینی

سید احسان حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی