شاعرانه ای دیگر
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۳ ب.ظ
باز امشب این دلم بی تاب گیسوهای توست
راز این بی تابیم در تاب ابروهای توست
گم نمودم من دلم را در زمان دیدنت
لیک میدانم که آخر لای گیسو های توست
هر کسی را در جهان شکل تو میبینم دگر
دیده ام تنها به سمت و سوی الگو های توست
هر چه کوشیدم ز دامت من رها گردم، نشد
قلب بی همتای من تسخیر جادوهای توست
پیش چشمت بر زمین افتادم و زانو زدم
قدرتم اکنون تمامش دست بازو های توست
فاتح قلبم شدی، من هم اسیرت گشته ام
پس اسارت های من در برج و بارو های توست
تاریخ سرودن: 1394/2/19
۹۴/۰۵/۱۳