کاغذ رنگی

داشتم طبق معمول تو اینترنت گشت و گذار میکردم که ناگهان مطلبی نظرم رو جلب کرد؛ به گونه ای که ساعت ها درگیرش بودم. مطلبی که نه تنها دلم رو لرزوند بلکه سنگینی وظیفه ای رو نیز بر کمر نهاد.مطلبی درباره یک شیرمرد، یک قهرمان،یک پهلوان و .... .مطلبی درباره یک شهید...!! شهیدی که افتخار یک ملت است.

شهید سید علیرضا ستاری.

نمیدونم چقدر باهاش آشنایی دارید.بهتره که از زبان خودش معرفیش کنم:

« امدادگر هلال احمر که در روز عاشورای حسینی توسط کوفیان تهران مورد ضرب و جرح و پس از آن انواع شکنجه وحشیانه قرار گرفت و اینک ... ولی خوشحال از سربلندی در برابر بهترین دوستش خدا، در این آزمون سخت»

کسی که نه به خاطر سیاست بلکه به رسم انسانیت به این مصائب گرفتار شد.

نمیدونم چه توضیحی باید درموردش بدم و البته اگه میدونستم هم نمیتونستم چیزی بگم فقط و فقط میدونم که خیلی فکرم رو مشغول کرده خیلی...

فقط میتونم بگم که :

حسینی زیست

 حسینی رفت ...

و چه پایان خوشی داشت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۴
سید احسان حسینی

باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی

این  درگه  ما  درگه  نومیدی  نیست

گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی

صد بار اگر  توبه  شکستی  باز آی

همیشه این شعر یه امید خاصی بهم میده.اما یه چیز دیگه رشته ی امیدم رو به خجالت تبدیل میکنه.یه ضرب المثل،آْره یه ضرب المثل که شاید خیلی از ما ها بارها و بارها این ضرب المثل رو در طول روز هزار بار به کار ببریم اما خودمون متوجه معنی اون نشیم.یکی از ضرب المثل هایی که بین ما ایرانی ها رواج داره و میشه تو دهن هر کوچیک و بزرگی پیداش کرد اینه که(( در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته)).آره این ضرب المثل تازه خیلی به ما میگه حواستون جمع باشه اما کو گوش شنوا.هر بار که ما با نظر به رحمت وکرامت خداوند دست به هر کار زشت و وقیحی میزنیم این ضرب المثل ما رو مخاطب قرار میده.هی میگه فلانی بازم.تو که به خدات قول داده بودی دیگه اینکارو نکنی.وقتی ما بهش جواب سر بالا میدیم و هر بار حرف خودمون تکرار میکنیم که خدا بزرگ و میبخشه با تأسف جواب میده:حیای گربه کجا رفته.

خدات کریم تو چرا از این فرصت سوء استفاده میکنی.

خدایا! تو چه بزرگی! همه نافرمانی ها و همه ناشکری های منو می بینی اما نه عذابم میکنی و نه نعمت هاتو از من پس میگیری .چه بزرگ خدای مهربانی دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۵
سید احسان حسینی
داشتم فکرمیکردم که چی بنویسم که ناگهان به این آیه از قرآن کریم برخوردم:

« اولئک کالانعام بل هم اضّل سبیلا»

آنها همانند چهاپایانند بلکه از آنها گمراه تر و پست ترند.

یه کمی رو این آیه دقیق شدم.یعنی چی که از بهایم هم پست ترند؟مگر نه اینکه انسان اشرف مخلوقات است؟پس چه چیزی باعث میشود که این اشرف مخلوقات از چهارپایان هم پست تر شود.

تو همه این کند و کاو ها به یک کلمه رسیدم: نفس

شگفت زدگیم بیشتر شد وقتی که دیدم حضرت علی (علیه السلام) هم به این نکته اشاره کرده اند.

حضرت در جایی میفرمایند:  أعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک

دشمن ترین دشمن تو نفس تو است که درون توست.

میدونید نفس یعنی چی؟یعنی خود یعنی من.یعنی اینکه من خودمم که میتونم کاری کنم که اشرف مخلوقات باشم و یا پست ترین اونها.یعنی من خودمم که میتونم خودم رو عاقبت به خیر کنم یا عاقبت به شر.یعنی من خودمم که میتونم...

اصلا تو یه جمله تو این دنیا هر گلی زدیم به سر خودمون زدیم.

پس دیگه خود دانیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۷
سید احسان حسینی
چند وقت پیش یه داستانی رو روی کاغذ آوردم که به یک ارزش فراموش شده بین ما اشاره میکرد.خیلی سعی کردم که آخر این داستان خوب تموم شه ولی واقعیت چیز دیگه شد.علی داستان من به لطف پرستار ها خواب بود و بعد از مدت کوتاهی به هوش میامد ولی در واقعیت علی دیگه بیدار نمیشه.علی داستان من تنها بود که اون اتفاق براش افتاد ولی علی خلیلی جلو چشم دوستانش در خون خودش غلتید.علی داستان من مورد بی لطفی واقع نشد ولی علی خلیلی از دست خیلی ها رنجور بود.

وای برما...!بعد از اینکه اون اتفاق برای روح الله داداشی که یه قهرمان ورزشی بود، افتاد قاتلش در اسرع وقت دستگیر شد و به سزای عملش رسید اونم در ملا عام ولی قاتل شهید علی خلیلی که یه قهرمان مذهبیه راست راست داره میون ما راه میره و کسی کاریش نداره و بیشترین مجازاتی که شد سه سال زندان بود که اون هم با قید وثیقه اجرا نشد.شایدم از کار خودش خوشحال باشه که از این به بعد اگر خواست مزاحم خانومی بشه کسی نیست که جلوشو بگیره یا اگر گرفت میتونه فقط و فقط با یه چاقو اونو از روبروی خودش کنار بزنه.

خیلی دلم پر از این نامردی ها...!خیلی دلم پر از دست بعضیا که فقط مردونگی رو به داد زدن و چاقو کشیدن میدونند...!از دست کسایی که فرقشون با جنس مخالفشون فقط اسم تو شناسنامشونه...!کسایی که مثل کبک سرشونو کردن تو برف و فکر میکنند کسی نمیبینتشون...!

خدایا! اینا امت رسول خاتمتند!؟ خدایا اینا پیروان علی بن ابیطالبند!؟پس چرا هیچ کدوم از رفتارشون شبیه اون بزرگان نیست!؟ میخوایید گرایشات مذهبی رو بذاریم کنار؛خدایا اصلا اینا انسانند!؟اینا هموناییند که به ملائک گفتی بهشون سجده کنند!؟ اینا هموناییند که خلیفه تو در زمینند!؟پس چرا اصلا شبیه آدمیزاد نیستند!؟ مگه غیر از اینه که بنی آدم اعضا یکدیگرند پس چطور اینا اینقدر راحت یه آدمو شهید میکنند و دوباره به زندگیشون ادامه میدهند!؟

اگر آسمان بر این مصیبت خون بگرید جا دارد...

اگر زمین از این مصیبت دگرگون شود جادارد...

اگر خداوند بر سر این ملت تمام عذاب هایش را یکجا نازل کند جادارد...

خدایا برخورد با این افراد رو به دادگاه عدل تو وامیگذاریم تا خودت حق مظلوم را از ظالم بستانی

الهی آمین.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۰۷
سید احسان حسینی
تلفن شروع به زنگ زدن کرد.سراسیمه از خواب پریدم با دست پاچگی گوشی رو برداشتم:

- بله...

-سلام.ببخشید شما صاحب این شماره رو میشناسید؟

- بله...

-من از بیمارستان تماس میگیرم.شماره شما آخرین شماره ای بود که با اون تماس گرفته شده بود.لطفا برای بستری بیمار تشریف بیارید...

- بیمارستان...؟! کدوم بیمارستان....؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۰۱
سید احسان حسینی